خلاصه داستان : کریسمس به هارتلند می آید، همراه با یک تماس ناشناس در مورد گرسنگی اسب هایی که توسط یک بهمن در کوه های راکی ​​کشیده شده اند، که امی و تی را برای نجات خود می فرستند.

خلاصه داستان :این سریال کانادایی درباره دو دختر می باشد که پس داز مرگ مادرشان در مزرعه خودشان از طریق مداوا کردن اسب ها سعی می کنند یاد و خاطره او را زنده نگه دارند.

خلاصه داستان :" اما " با نگرانی منتظر دیدار مجدد با بهترین دوستش تریسی است که پس از یک تصادف جدی در حال بهبود است. اما ویل ، برادر تریسی ، اجازه نمی دهد زیرا او را مسئول این حادثه می داند. آیا " ویل " و " اما " وقتی مجبور به همکاری برای بهتر کردن روابط شان می شوند ، می توانند احترام به یکدیگر را هم یاد بگیرند؟